گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد هشتم
سورة الحدید



اشاره
37- مدنیّه و بیست و نه آیه است. بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
[ [سوره الحدید [ 57 ]: آیات 1 تا 6
اشاره
37 سَبَّحَ لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ الَأرضِ وَ هُوَ العَزِیزُ الحَکِیمُ [ 1] لَهُ مُلکُ السَّماواتِ وَ الَأرضِ - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
شَّیءٍ عَلِیمٌ [ 3] هُوَ الَّذِي خَلَقَ
ِ
شَّیءٍ قَدِیرٌ [ 2] هُوَ الأَوَّلُ وَ الآخِرُ وَ الظّاهِرُ وَ الباطِنُ وَ هُوَ بِکُ ل
ِ
یُحیِی وَ یُمِیتُ وَ هُوَ عَلی کُل
السَّماواتِ وَ الَأرضَ فِی سِتَّۀِ أَیّامٍ ثُمَّ استَوي عَلَی العَرشِ یَعلَمُ ما یَلِجُ فِی الَأرضِ وَ ما یَخرُجُ مِنها وَ ما یَنزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ ما یَعرُجُ
[ 552 لَهُ مُلکُ السَّماواتِ وَ الَأرضِ وَ إِلَی اللّهِ تُرجَعُ الأُمُورُ [ 5 - فِیها وَ هُوَ مَعَکُم أَینَ ما کُنتُم وَ اللّهُ بِما تَعمَلُونَ بَصِیرٌ [ 4] -قرآن- 1
اي نزّهه عن « سَبَّحَ لِلّهِ » [ 189 [ صفحه 186 - یُولِجُ اللَّیلَ فِی النَّهارِ وَ یُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیلِ وَ هُوَ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ [ 6] -قرآن- 1
اصله سریر الملک و فی الاصطلاح الدینی خلق عظیم محیط بالعالم منه « العَرشِ » اي جلس و هنا بمعنی استولی « استَوي » النقص
-205- 93 -قرآن- 196 - 52 -قرآن- 83 - 19 -قرآن- 43 - اي یصعد. -قرآن- 1 « یَعرُجُ » اي یخرج « یَلِجُ » تتنزل التدبیرات الالهیّه
226- قرآن- 216
تفسیر معانی:
اشاره
-1 تنزیه کرد خدایرا [و ثنا گفت بر او بآنچه سزاوار اوست و او را تبرئه کرد از هر بدي و عیب و نقصی] آنچه [از ذیروح و
غیر ذي روح] در آسمانها و زمین خلق شده است [و لکن شما نمیفهمید تسبیح آنها را یعنی صاحبان عقل او را قولا و اعتقادا
و لفظا و معنی و همچنین سایرین یعنی حیوانات و نباتات و جمادات نیز وجودا او را تسبیح مینمایند و تسبیح خداوند دلایلی
است که در موجودات دالّ بر یکتائی او و بر صفاتی است که بآنها متباین [ صفحه 187 ] با جمیع آفریدگان خود میباشد و
حجتهائی است بر اینکه نه او شباهتی با خلق خود دارد و نه خلق با او شباهت دارند] و اوست قادر و غالبی که کسی مانع او
نیست و در اعمال خود محکم و در تدبیر، داناي بوجوه صواب و صلاح است. 2- تصرّف و مالکیّت در تمام آنچه در آسمانها
و زمین از موجودات هست مختص باوست [بهر نحو مشیّتش تعلّق بگیرد میگرداند و در آنها تصرف مینماید و هیچکس قادر
بر منع او نیست و اوست شاهنشاه اعظم و هر کس سواي او مالک چیزي است او آنرا باو تملیک فرموده و اوست که قادر است
از او باز ستاند] زنده میسازد و میمیراند [مردگان را براي بعث و حساب و نشور زنده میکند و زندگان را در دنیا میمیراند و
بسراي دیگر میبرد- یا مردگان را زنده میکند به اینکه که خاکرا نطفه میکند و بدل بحیوان میسازد و زندگان را چون
مدّتشان بسر آید و آجال مقدّرشان برسد میمیراند] و اوست که بر هر چیز قادر و تواناست [قدرت دارد که معدوم را وجود
دهد و انشاء کند و موجودات را تغییر دهد و فانی سازد و ببندگان براي هر کاري قدرت دهد و چون خواهد سلب قدرت
فرماید]. 3- اوست اوّل موجودات [یعنی جلوتر از سایر موجودات است بسبقت ذاتی نه زمانی زیرا او قدیم است و ما سواي او
حادث، و قدیم سابق بر حادث است بما لا یتناهی از تعیین وقت و زمان] و اوست آخر [بعد از فناء هر چیز زیرا اوست که فنا
کننده تمام اجسام و اعراض است و بتنهائی باقی خواهد بود [او اوّل هر چیز است بلا ابتداء و آخر هر چیز است بلا انتهاء
اوست که لم یزل بوده است و لا یزال باقی خواهد بود] و اوست ظاهر [یعنی غالبی که بر هر چیز برتري دارد و هر چیزي در
عالم مادون اوست] و اوست باطن [یعنی بهر چیز داناست و احدي اعلم از او نیست] و اوست بهر چیزي دانا [زیرا او لذاته عالم
است]. [و نیز گفتهاند: ظاهر است بادله و شواهد. باطن است که بهر چیز خبیر [ صفحه 188 ] و آگاه است- اوّل بلا ابتداء و
آخر بلا انتهاء ظاهر بلا امترا است. و باطن بلا احتجاب- اوّل است که ببرّ خود ترا هدایت کرده و آخر است که بعفو خود توبه
ترا پذیرفته، ظاهر است که باحسان و توفیق او فرمان او را بردهاي و باطن است که چون نافرمانی کردهاي گناه ترا پوشیده
است- اوّل است بخلق و آخر است برزق ظاهر است بزنده کردن و باطن است بمیراندن- اوّل اوّل است و آخر آخر اظهر ظاهر
است و ابطن باطن- اوّل است بازلیّت و آخر است بابدیّت ظاهر است باحدیّت و باطن است بصمدیّت- اوست اوّل قدیم و آخر
رحیم و ظاهر حکیم و باطن علیم- خلاصه اوّل و آخر و ظاهر و باطن اوست یعنی امر باو دور میزند و باو تمام میشود. صاحب
کشف الاسرار گوید که: زبان رحمت از روي اشارت میگوید اي فرزند آدم خلق در حق تو چهار گروهند. اوّل گروهی که
در اوّل حال ترا بکار آیند چون پدر و مادر. دوّم جمعی که در آخر زندگانی دست تو گیرند چون اولاد و احفاد. سوّم زمرهاي
که آشکارا با تو باشند چون دوستان و یاران. چهارم فرقهاي که پنهان با تو معاش کنند چون زنان و کنیزان. ربّ العالمین
میفرماید که اعتماد بر اینها مکن و کار ساز خود ایشانرا مپندار که ترا از عدم بوجود آوردم- آخر منم که بازگشت تو بمن
خواهد بود- ظاهر منم که صورت تو بخوبتر وجهی بیاراستم- باطن منم که اسرار و حقایق در سینه تو بودیعت نهادم. اول و
آخر توئی کیست حدوث و قدم || ظاهر و باطن توئی چیست وجود و عدم اوّل بیانتقال آخر بیارتحال || ظاهر بیچند و
چون باطن بیکیف و کم [نقل از روح البیان] 4- اوست آنخداوندي که آسمانها و زمین را در شش روز بیافرید سپس بر
عرش مستولی گشت [یعنی رحمت رحمانیّه او محیط بر جمیع اجسام گشت و [ صفحه 189 ] تدبیر عالم ملک و ملکوت
فرمود] عالم است بآنچه داخل در زمین میشود و در آن پنهان میگردد و آنچه از آن [مانند انواع نبات و جماد و حیوان [خارج
میشود و میداند آنچه از آسمان فرود میآید [مانند باران و غیر آن] و آنچه از زمین بسوي آن بالا میرود [از فرشتگان و اعمال
بندگان] و او با شماست هر جا که هستید و هر کجا باشید [یعنی احاطه علمی بکردار شما دارد و بر او چیزي از احوال و اعمال
شما پوشیده نیست] و خداست که بآنچه میکنید [از نیکی و بدي] بینا و آگاه است. یار با تست هر کجا هستی || جاي دیگر
چه خواهی اي اوباش با تو در زیر یک گلیم چو اوست || پس برو اي حریف خود را باش موسی علیه السّلام عرض کرد أین
أجدك یعنی کجا ترا بجویم و بیابم خطاب رسید یا موسی اذا قصدت الیّ فقد وصلت الیّ یعنی اي موسی هر وقت قصد مرا
کنی همانوقت بمن رسیدهاي. اینکه معیّت مینگنجد در بیان || نی زمان دارد خبر زو نی مکان اینکه فرموده است خداوند
آسمانها و زمین را در شش روز آفرید بدیهی است که در آنوقت روز و شبی نبوده است و یوم در اصطلاح قرآن [کون
حادث] است یعنی در شش مرتبه تدریجی اینکه عوالم یکی پس از دیگري بوجود آمده است و اینکه براي آن بوده که
فرشتگان حدوث آنها را چیزي پس از چیز دیگري مشاهده کنند و سنت تدریج و تأنّی در کار براي مصلحت مکلّفین حاصل
آید و الّا او لذاته قادر بوده و هست که آنها را در یک لحظه و آنی بیافریند. 5- سلطنت آسمانها و زمین مختص باوست
[باختیار خود اوست که هر تصرّفی بخواهد در آنجا بکند] و هر امري در فرجام بسوي او برگشت میکند [یعنی هر کس که در
دنیا مالک چیزي است از او گرفته میشود و او سبحانه تعالی کما کان بمالکیت تنها و منفرد میماند و برگشت هر فرد و تمام
6- شب را داخل در روز میکند و روز را داخل در شب مینماید [یعنی از [ دارائی او بسوي آفریننده آنهاست]. [ صفحه 190
اینکه یک کسر و بدیگري میافزاید] و اوست داناي باسرار خلق و آنچه از اعتقادات و ارادات و کراهات و عزایم در دل
دارند] و بر او چیزي پنهان نیست و گناهان بندگان از او مستور نمیماند].
[ [سوره الحدید [ 57 ]: آیات 7 تا 10
اشاره
آمِنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ أَنفِقُوا مِمّا جَعَلَکُم مُستَخلَفِینَ فِیهِ فَالَّذِینَ آمَنُوا مِنکُم وَ أَنفَقُوا لَهُم أَجرٌ کَبِیرٌ [ 7] وَ ما لَکُم لا تُؤمِنُونَ بِاللّهِ وَ
الرَّسُولُ یَدعُوکُم لِتُؤمِنُوا بِرَبِّکُم وَ قَد أَخَ ذَ مِیثاقَکُم إِن کُنتُم مُؤمِنِینَ [ 8] هُوَ الَّذِي یُنَزِّلُ عَلی عَبدِهِ آیاتٍ بَیِّناتٍ لِیُخرِجَکُم مِنَ
الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ وَ إِنَّ اللّهَ بِکُم لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ [ 9] وَ ما لَکُم أَلاّ تُنفِقُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ لِلّهِ مِیراثُ السَّماواتِ وَ الَأرضِ لا یَستَوِي
مِنکُم مَن أَنفَقَ مِن قَبلِ الفَتحِ وَ قاتَلَ أُولئِکَ أَعظَمُ دَرَجَ ۀً مِنَ الَّذِینَ أَنفَقُوا مِن بَعدُ وَ قاتَلُوا وَ کُ  لا وَعَدَ اللّهُ الحُسنی وَ اللّهُ بِما
[ 35 [ صفحه 191 - اي جعلکم خلفاء من تقدموکم فی -قرآن- 1 « جَعَلَکُ م مُستَخلَفِینَ فِیهِ » 764- تَعمَلُونَ خَ بِیرٌ [ 10 ] -قرآن- 1
اي و قد اخذ اللّه میثاقکم بنصب الادلّۀ فی السموات و الارض و تمکینکم من النظر و دفعکم « وَ قَد أَخَذَ مِیثاقَکُم » التصرف فیها
43- إلیه بالفطرة. -قرآن- 16
تفسیر معانی:
اشاره
-7 [اي مردم خردمند و اي مکلّفین عاقل] تصدیق کنید خدایرا [و بوحدانیّت او و خالص کردن پرستش براي او اقرار بیاورید]
و تصدیق کنید رسول فرستاده او را [و بنبوّت او اعتراف نمائید] و خرج کنید و انفاق نمائید [در راه طاعت خدا و وجوهی که
انفاق آنرا بشما امر فرموده است] از مالیکه از پیشینیان براي شما مانده [و بوراثت یا غیر آن] حق تصرف در آن دارید- پس
آنانکه از شما مردم [بپروردگار خود و فرستاده او] ایمان آوردند و مال خود را [بامر او] انفاق و خرج کردند براي آنها مزد و
ثواب بزرگی است [که نقص و زوال پذیر نیست]. خداوند متعال در اینکه آیه ما را تنبیه کرده و آگاه فرموده است به اینکه که
آنچه اینک در دست ماست نصیب دیگران خواهد شد چنانکه از پیشینیان نصیب ما شده است و ما را تحریص کرده است که
پیش از آنکه از دستمان برود و نصیب غیر شود استیفاء حظّ خود را از آن بکنیم و بهره آنرا خود ببریم]. مکن تکیه بر ملک و
جاه و حشم || که پیش از تو بوده است و بعد از تو هم خور و پوش و بخشاي و راحت رسان || نگه می چه داري ز بهر
کسان بخیل توانگر بدینار و سیم || طلسم است بالاي گنجی مقیم از آن سالها میبماند زرش || که لرزد طلسم اینکه چنین بر
سرش بسنگ اجل ناگهان بشکنند || بآسودگی گنج قسمت کنند 8- شما را چه مانع میشود از اینکه [با وضوح دلایل بر
یکتائی خدا] بخدا ایمان بیاورید و رسول خدا [بوسیله آنچه از خرد در نهاد شما نهاده شده است] شما را دعوت میکند به
اینکه که بپروردگارتان ایمان بیاورید و حال آنکه خداوند از شما پیمان گرفته است [بآنچه از دلالات عقلی در قلوب شما
ودیعه گذارده که آن دلالات شما را بایمان باو هدایت مینماید و فطرت شما بوجود [ صفحه 192 ] صانع یکتا حکم میکند]
اگر شما ایمان بحقّ دارید [یعنی اینک که اعلام توحید ظاهر و براهین آن واضح گشته است شما را در ترك ایمان چه عذري
است زیرا که علل روشن شده و شبهات بر طرف گشته و حجّتهاي عقلی و سمعی شما را ملزم ساخته است حجج عقلی در
فطرت عقول شما است و حجج سمعی در دعوت رسول شماست پس اگر طالب ایمان هستید موجبات همه مهیّاست و ماوراء
آنها موجبی نیست]. 9- او آنخدائیست که بر بنده خود [محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم] آیات روشن [یعنی حجج منیره و
براهین واضحه] فرو فرستاده است تا شما را [بوسیله قرآن و ادلّه از تاریکیهاي کفر خارج و بروشنائی ایمان رهبري و وارد نماید
زیرا خداوند بشما رأفت و مهربانی دارد [که براي شما پیمبر و کتاب فرستاده است و شما را توفیق هدایت و خروج از ظلمات
کفر عطا فرموده است]. 10 - و باز شما را چه مانع است از اینکه در راه تقرّب بخدا مال خود را انفاق نمیکنید و حال آنکه از
آن دارائی چیزي براي شما نمیماند و پس از فناء خلق تمام آنها براي خدا میماند و میراث آسمانها و زمین [یعنی ما ترك
تمام خلایق] مختص خداست [و دنیا و اموالش بخدا برمیگردد و مالکیّت و آمریتی براي احدي باقی نمیماند] [همانطور که
میراث بمستحقین آن بر میگردد] [پس پیش از اینکه از دست شما بیرون رود نصیب و بهره خود را از آن برگیرید و براهی که
مرضیّ خداست مصرف نمائید]- آنانکه از شما قبل از فتح مکّه مال خود را انفاق کرده و جهاد در راه خدا هم نموده است [با
آنکس که چنین نکرده است] برابر نمیباشد اینکه جماعت رتبه و مقام ثوابشان در نزد خدا بیشتر و بزرگتر است از آن کسانیکه
بعد از فتح انفاق کرده و جهاد نمودهاند- و خداوند بهمگی وعده بهشت و ثواب و جزاي نیک داده است [هر چند در مقدار و
میزان بعضی برتري باشد] و خداوند بآنچه شما میکنید آگاه است [یعنی انفاق و جهاد شما بر او مخفی نیست و شما را بر
[ حسب نیّت و بصیرت و اخلاقتان مزد و پاداش خواهد داد]. [ صفحه 193
[ [سوره الحدید [ 57 ]: آیات 11 تا 15
اشاره
مَن ذَا الَّذِي یُقرِضُ اللّهَ قَرضاً حَسَ ناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجرٌ کَرِیمٌ [ 11 ] یَومَ تَرَي المُؤمِنِینَ وَ المُؤمِناتِ یَسعی نُورُهُم بَینَ أَیدِیهِم وَ
بِأَیمانِهِم بُشراکُمُ الیَومَ جَنّاتٌ تَجرِي مِن تَحتِهَا الَأنهارُ خالِدِینَ فِیها ذلِکَ هُوَ الفَوزُ العَظِیمُ [ 12 ] یَومَ یَقُولُ المُنافِقُونَ وَ المُنافِقاتُ
لِلَّذِینَ آمَنُوا انظُرُونا نَقتَبِس مِن نُورِکُم قِیلَ ارجِعُوا وَراءَکُم فَالتَمِسُوا نُوراً فَضُرِبَ بَینَهُم بِسُورٍ لَهُ بابٌ باطِنُهُ فِیهِ الرَّحمَۀُ وَ ظاهِرُهُ مِن
قِبَلِهِ العَذابُ [ 13 ] یُنادُونَهُم أَ لَم نَکُن مَعَکُم قالُوا بَلی وَ لکِنَّکُم فَتَنتُم أَنفُسَ کُم وَ تَرَبَّصتُم وَ ارتَبتُم وَ غَرَّتکُمُ الَأمانِیُّ حَتّی جاءَ أَمرُ
- [ اللّهِ وَ غَرَّکُم بِاللّهِ الغَرُورُ [ 14 ] فَالیَومَ لا یُؤخَ ذُ مِنکُم فِدیَۀٌ وَ لا مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مَأواکُمُ النّارُ هِیَ مَولاکُم وَ بِئسَ المَصِ یرُ [ 15
اي الدنیا الغرور اي الکثیرة « الغَرُورُ » اي و شککتم « وَ ارتَبتُم » اي و انتظرتم « وَ تَرَبَّصتُم » اي من جهته « مِن قِبَلِهِ » 907- قرآن- 1
105 [ صفحه 194 ] الغرور لقب للشیطان - 80 -قرآن- 94 - 50 -قرآن- 66 - 17 -قرآن- 33 - التغریر من غرّه یغرّه و قیل -قرآن- 1
39- اي هی اولی بکم. -قرآن- 22 « هِیَ مَولاکُم »
تفسیر معانی:
اشاره
-11 کیست آنکس که بخداوند وام دهد وام نیکوئی [یعنی از مال حلال پاك و طیب خود را در راه خدا خرج و انفاق کند]
تا خدا هم [در موقع پس دادن آن وام] چند برابر باو جزا دهد [بین هفت تا هفتاد تا هفتصد برابر] و براي او مزد و جزاي
خالصی است که مشوب بکم و کاست نخواهد بود [و کریم کسی را گویند که عطاي او خیر بسیار است و چون اینکه اجر
سود بزرگ میدهد بصفت کریم توصیف فرمود و اجر کریم همانا بهشت است]. اهل تحقیق گفتهاند که [قرض حسن] آنست
که ده صفت در آن جمع باشد. اوّل- آنکه از حلال باشد زیرا پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود انّ اللّه تعالی طیّب لا
یقبل الّا الطیّب خداي تعالی پاك است و جز پاك نمیپذیرد. دوّم- آنکه از بهترین و نیکوترین مال او باشد نه اینکه مال
واخورده و پست خود را انفاق کند زیرا خدا فرمود وَ لا تَیَمَّمُوا الخَبِیثَ مِنهُ تُنفِقُونَ یعنی قصد انفاق از مال پست خود را نکنید.
175 سوّم- با حبّی که بآن مال دارد و هنوز امید زندگانی دارد تصدق کند زیرا چون از حضرت رسول از افضل - -قرآن- 128
صدقه پرسیدند فرمود أن تعطیه و أنت صحیح یعنی در حال سلامت بدهی نه اینکه بامید زندگی و ترس فقر بگذارد تا جان
بترقوهاش برسد آنوقت بگوید بفلان چنین و بفلان چنان بدهید. چهارم- بمحلّی بدهد که نیازمندتر و اولی بگرفتن باشد و
بهمین جهت خداوند اشخاصی را بگرفتن صدقات تخصیص داده و آنها مستحقین زکاة و خمس میباشند. پنجم- حتّی الامکان
دادن آنرا مکتوم و پوشیده بدارد زیرا فرمود و إن تخفوها و تؤتوها الفقراء فهو خیر لکم یعنی و اگر آن را مخفی بدارید و
بفقیران بدهید، براي شما بهتر است. [ صفحه 195 ] ششم- انفاق را با منّت گذاردن و آزار رسانیدن [خواه زبانی و خواه نوع
وَّ الَأذي یعنی صدقات خودتان را با منت و آزار باطل نکنید. -قرآن-
ِ
دیگر] توأم نسازد زیرا فرمود لا تُبطِلُوا صَ دَقاتِکُم بِالمَن
159-112 هفتم- آنکه قصدش فقط براي رضاي خدا و براي خدا باشد هشتم- در موقع انفاق ریاء نکند زیرا در نکوهیده بودن
ریاء شکی نیست. نهم- آنکه آنچه راي که میدهد حقیر و کوچک بشمارد و عجب نکند که کار بزرگی کرده است هر چند
عطاي او بسیار باشد زیرا خداوند متاع دنیا را قلیل نام برده است. 10 - آنکه از آن قسمت مالش انفاق کند که بیشتر دوست
دارد زیرا خداوند فرمود لَن تَنالُوا البِرَّ حَتّی تُنفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ یعنی هرگز به نیکی و مقصد عالی نایل نخواهید شد تا اینکه آنچه
را بیشتر دوست دارید در راه خدا انفاق کنید- و اینکه اوصاف دهگانه است که چون کامل شود صدقه [قرض الحسن] خواهد
12 - [یاد بیاور یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] روز قیامت را که 141- بود. پایان [نقل ترجمه از مجمع البیان]. -قرآن- 85
میبینی مردان مؤمن و زنان مؤمنه را که نور هدایت آنها [بر روي صراط] پیش روي آنان و طرف راست آنها میتابد و
میشتابد [و آنها را بسوي بهشت دلالت و رهنمائی میکند] [و فرشتگان بآنها گویند] مژده باد شما را امروز به بستانها و
باغهائی که از زیر کاخها و درختهاي آنها نهرها جاري است و در آنها مؤبّد، دائمی و جاویدان خواهید ماند- اینکه نور و
اینکه مژده به بهشتهاي جاویدان همانا رستگاري بزرگی است [که ماوراء آن پیروزي متصور نیست]. و بقول کاشفی رستگاري
بزرگی است که از همه اهوال قیامت ایمن شده بدار الجلال میرسند و دیدار ملک متعال میبینند که [هزار جان مقدّس فداي
دیدارت]. - از إبن مسعود منقول است که نور هر کسی بقدر عمل وي بود نور [ صفحه 196 ] یکی از صنعا باشد تا بعدن و
ادنی نوري آن بود که صاحبش زیر قدم خود را بیند باري هیچ مؤمن بینور نباشد [نقل از روح البیان]. و در مجمع البیان اینکه
روایت را از قتاده نقل کرده و از قول إبن مسعود گوید: نور هر یک بقدر اعمال آنهاست بعضی نورشان باندازه کوهی است و
پستتر آنها نورش برابر ابهام اوست که گاهی روشن و گاهی خاموش میشود و ضحاك گفته است که [و بایمانهم] یعنی
نوشتههاي اعمالشان بدست راستشان است و نورشان در پیش روشان میتابد [مجمع]. 13 - آنروز روزي است که [میبینی]
مردان و زنان منافق و دو رو را که بمؤمنان [ظاهر و باطن با ایمان] گویند بما نظر کنید تا از نور شما ما اقتباس کنیم و روشنائی
بگیریم [و از اینکه ظلمات رهائی یابیم] [زیرا چون از قبور بسوي محشر آیند مؤمن و منافق درهمند و منافقان بتابش نور
مؤمنان بمحشر میآیند و چون مجزا شدند آنها در تاریکی میمانند و استغاثه میکنند و روشنائی میطلبند] بآنها گفته میشود به
پشت سر بر گردید [یعنی بمحشر بر گردید همانجائیکه بما نور بخشیدند] و نور بخواهید [آنها برمیگردند و نوري نمییابند و
همگان را ظلمت سختی فرا میگیرد [و بقولی یعنی اگر تمکنتان باشد بدنیا بر گردید و از آنجا نور طلب کنید زیرا ما نور را
بایمان و طاعات از آنجا بدست آوردیم] در اینحال حصاري و دیواري بین اینکه دو گروه [منافقان و مؤمنان] زده میشود که
براي اینکه حصار دري است که درون آن رحمت است [یعنی بهشتی است که مؤمنان در آنند] و ظاهر آن یعنی خارج آن
حصار از جهت بیرون عذاب آتش است [که منافقان در آن گرفتارند]. 14 - منافقان بمؤمنان ندا میدهند و آنها را میخوانند و
میگویند آیا ما در دنیا با شما نبودیم! [مانند شما نماز میخواندیم و روزه میگرفتیم و همه اعمال ما مانند شما بود!] مؤمنان بپاسخ
گویند بلی شما با ما بودید ولی نفوس خود را [بسبب رجوع [ صفحه 197 ] بکفر از اسلام] در معرض آزمایش و هلاکت
انداختید و انتظار داشتید [که محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بمیرد و میگفتید او خواهد مرد از او راحت خواهیم شد و
روزگارهاي بدي را براي مؤمنان] مترقب بودید و در دین خود بشکّ افتادید و دچار ریبه شدید و آرزوهاي [مغلوب شدن
مسلمانان و محو اسلام] شما را فریب داد تا اینکه امر خدائی بیامد [یعنی مرگتان فرا رسید یا پیروزيها نصیب مسلمانان شد و
شما بحسرت ماندید] و شیطان شما را [بحلم خدائی و مهلتی که یافتهاید] مغرور ساخت و دچار فریب او شدید [ یا اگر غرور
بمعنی دنیا گرفته شود یعنی امور دنیائی شما را مغرور کرد و فریب آنرا خوردید]. 15 - بنابراین امروز نه از شما فدیه گرفته
میشود [اي منافقان که بدل از عذابتان گردد] و نه از کافران [که کفر خود را ظاهر میکردند] مقرّ و پناهگاه شما اینک آتش
است آن آتش براي شما سزاوارتر است و باید بر سر شما مسلّط باشد، و بر گشتگاه شما مأوي و منزل بدي است.
[ [سوره الحدید [ 57 ]: آیات 16 تا 20
اشاره
وَّ لا یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الکِتابَ مِن قَبلُ فَطالَ عَلَیهِمُ الَأمَدُ
ِ
أَ لَم یَأنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَن تَخشَعَ قُلُوبُهُم لِذِکرِ اللّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الحَق
فَقَسَت قُلُوبُهُم وَ کَ ثِیرٌ مِنهُم فاسِقُونَ [ 16 ] اعلَمُوا أَنَّ اللّهَ یُحیِ الأَرضَ بَعدَ مَوتِها قَد بَیَّنّا لَکُمُ الآیاتِ لَعَلَّکُم تَعقِلُونَ [ 17 ] إِنَّ
المُصَّدِّقِینَ وَ المُصَّدِّقاتِ وَ أَقرَضُوا اللّهَ قَرضاً حَسَ ناً یُضاعَفُ لَهُم وَ لَهُم أَجرٌ کَرِیمٌ [ 18 ] وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِکَ هُمُ
الصِّدِّیقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِندَ رَبِّهِم لَهُم أَجرُهُم وَ نُورُهُم وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَ ذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِکَ أَصحابُ الجَحِیمِ [ 19 ] اعلَمُوا أَنَّمَا
الحَیاةُ الدُّنیا لَعِبٌ وَ لَهوٌ وَ زِینَۀٌ وَ تَفاخُرٌ بَینَکُم وَ تَکاثُرٌ فِی الَأموالِ وَ الَأولادِ کَمَثَلِ غَیثٍ أَعجَبَ الکُفّارَ نَباتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَراهُ مُصفَ  را
] 1066- ثُمَّ یَکُونُ حُطاماً وَ فِی الآخِرَةِ عَذابٌ شَدِیدٌ وَ مَغفِرَةٌ مِنَ اللّهِ وَ رِضوانٌ وَ مَا الحَیاةُ الدُّنیا إِلاّ مَتاعُ الغُرُورِ [ 20 ] -قرآن- 1
المتصدقین « المُصَّدِّقِینَ » الزمان « الَأمَدُ » اي أ لم یجیء وقت ان تخشع قلوبهم لذکر اللّه یقال أنی یأنی انیا « أَ لَم یَأنِ » [ صفحه 198
« وَ رِضوانٌ » اي فتاتا حطمه اي کسره و فتته « حُطاماً » اي ییبس بعاهۀ « یَهِیجُ » اي القائمون بالشهاده علی الامم یوم القیامه « الشُّهَداءُ »
الحراث- العرب تقول للزارع کافر لانه یکفر اي یستر بذره بتراب الارض و الکفر فی اللغۀ « الکُفّارَ » تمتع « مَتاعُ » اي و رضاء
-155- 130 -قرآن- 142 - 103 -قرآن- 112 - 17 -قرآن- 93 - التغطیۀ و لهذا یسمّی الکافر کافرا لانه یغطی الحق بالباطل. -قرآن- 1
329- 311 -قرآن- 318 - 290 -قرآن- 302 - 242 -قرآن- 277 - 216 -قرآن- 233 - قرآن- 206
تفسیر معانی:
اشاره
-16 آیا براي کسانی که ایمان آوردهاند وقت آن نرسیده است که دلهاشان ترسان و نرم گردد و براي [شنیدن و کار بستن]
مواعظ و یاد خداوند و آنچه که از جانب حقّ فرود آمده است [یعنی قرآن] آماده شوند و مانند کسانی که قبلا براي آنها
کتاب آمده است [یعنی یهود و نصاري] [ صفحه 199 ] نباشند که زمان [بین آنان و پیمبرانشان] بطول انجامید [ یا زمان و
دوران تنعمشان بطول انجامید و گرفتار بلاء و جزاي اعمال نشدند] و بدین جهت دلهاشان سخت شد [و خشوع دلها بر طرف
شد و بر معاصی عادت کردند] و بسیاري از آنها از دین و حدود طاعت خدا خارج گشتند. در شأن نزول اینکه آیه قولهائی
است. کلبی و مقاتل گفتهاند که یک سال بعد از هجرت در باره منافقین نازل شده است و جهت آن بوده که منافقین از سلمان
ره روزي پرسیدند که از آنچه عجایب در توراة است براي ما حکایت کن آیه نازل شد المر تِلکَ آیاتُ الکِتابِ- تا- لَمِنَ
الغافِلِینَ و بآنها فهمانید که اینکه قرآن بهترین حکایتهاست و از قصههاي دیگر براي آنها سودمندتر است و آنها از پرسش
سلمان دست برداشتند- باز تجدید پرسش کردند و از سلمان همین را خواستند و آیه اللّهُ نَزَّلَ أَحسَنَ الحَ دِیثِ کِتاباً نازل
گردید و آنها از پرسش سلمان کناره کردند- تا باز هم عود کردند و مجددا همین پرسش را کردند و اینکه آیه بطور عتاب
546 قول دیگر از إبن مسعود که گفت بین اسلام - 291 -قرآن- 502 - 259 -قرآن- 271 - در باره آنها نازل گشت. -قرآن- 231
ما و بین نزول اینکه آیه که ما را طرف عتاب قرار داد جز چهار سال طول نکشید و اینکه آیه عتاب بمؤمنین است و مؤمنان
بعضی بعض دیگر را معاتب قرار میدادند. قول دیگر از إبن عباس که گفت خداوند در باره مؤمنان مدارا و درنگ فرموده تا
در رأس سیزده سال که از نزول قرآن گذشت باین آیه آنها را مورد عتاب قرار داد. قول دیگر از محمّد بن کعب که گوید
مؤمنان و صحابه در مکّه در قحطی و تنگنا بودند و چون بمدینه هجرت کردند بخوشی و نعمت رسیدند و از آنچه قبلا بودند
تغییر حال دادند و دلهاشان قساوت یافت و حال آنکه افزایش ایمان و یقین و اخلاص، طول صحبت با قرآن را براي آنها
ایجاب میکرد [لذا براي [ صفحه 200 ] تنبیه آنها اینکه آیه نازل گشت] [مجمع]. و امّا میسزد که اینکه آیه در باره گروه
مخصوصی از مؤمنان نازل شده باشد که خشوع تامّ در آنها یافت نمیشد و خداوند آنها را بر رقّت و خشوع تحریص فرموده
است و الّا آنانرا که خداوند بخشوع و رقت و رحمت توصیف فرموده است طبقهاي بالاتر از اینکه مؤمنین میباشند. از سخنان
حضرت عیسی علیه السّلام است که فرموده: [جز بذکر خدا زیاد سخن نگوئید که دلهاتان قساوت خواهد یافت و قلب قاسی
یعنی دل سخت از خدا دور است و در گناهان بندگان خدا نظر نکنید که گوئی شماها ارباب آنها هستید و در گناهان خودتان
بنگرید که گوئی شما عبید و بندگان میباشید و مردم دو طایفهاند- مبتلی و معافی بنابرین شما بمبتلایان رحم کنید و خدا را بر
عافیت خود حمد و ثنا گوئید] [مجمع و غیره] 17 - بدانید [اي منکران بعث] که خداوند زنده و شاداب میگرداند زمین را پس
از آنکه مرده باشد [یعنی خشکی و خشکسالی آنرا فرا گرفته باشد] [همین قسم زنده میگرداند کافر را برهنمائی و هدایت
بایمان بعد از آنکه بگمراهی و کفر مرده باشد و بلطف خود او را بایمان میگرایاند و همچنین بدانید که خداوند دلها را نرم و
لیّن میگرداند بعد از آنکه قساوت و سختی یافته باشند و بتوفیقات و الطاف خویش آنها را تغییر حال میدهد و همچنین
مردگان را پس از مرگ زنده میسازد] حقّا که ما براي شما حجّتها و دلایل واضحه و باهره را روشن ساختیم شاید که شما
تعقّل کنید و خرد را رهنمون سازید [و بفرمان ما بر گردید و بآنچه امر کردهایم عمل کنید]. 18 - همانا مردانیکه تصدق
میدهند و زنانی که تصدق میدهند و بخداوند قرض الحسنه میدهند [یعنی در راه رضاي خدا بطیب نفس و از روي اخلاص و
بدون شایبه ریب و ریا انفاق میکنند و بمستحقّان دستگیري مینمایند] ثواب تصدّق و انفاق آنها مضاعف و چند برابر میشود و
براي آنها مزد خوب و بی کم [ صفحه 201 ] و کاستی است. بدنیا توانی که عقبی خري || بخر جان من ورنه حسرت خوري
-19 و آنانکه تصدیق به یگانگی و یکتائی خداوند کردند و اقرار بنبوت پیمبران او نمودند اینکه جماعتند صدیقین یعنی بسیار
راستگویان [ثواب طاعاتشان را بآنها میدهند] و اینکه جماعتند که در نزد پروردگارشان [در روز قیامت] براي شهادت و
گواهی بر پا میخیزند اینها اجر و مزد خود را میگیرند و نور ایمانشان آنها را ببهشت هدایت و رهنمائی میکند- و آنانکه حقّ
را پرده پوشی کرده و کافر شدند و آیات خدائیرا تکذیب کردند و دروغ شمردند چنین جماعتی یاران دوزخاند و بطور دائم و
مخلّد در آن خواهند بود [زیرا عرفا صحبت دلالت بر ملازمت دارد]. عیاشی باسناد از منهال قصّاب روایت کرده است که بابی
عبد اللّه امام صادق علیه السّلام عرض کردم از خدا بخواهید که شهادت روزي میکند فرمود: [إنّ المؤمن شهید همانا مؤمن
شهید است] و اینکه آیه را تلاوت فرمود- و از حرث بن المغیره مروي است که گفت: در خدمت أبی جعفر امام باقر علیه
السّلام بودیم که فرمود: [العارف منکم هذا الامر المنتظر له المحتسب فیه الخیر کمن جاهد و اللّه مع قائم آل محمّد صلّی اللّه
علیه و آله بسیفه ثمّ قال بل و اللّه کمن جاهد مع رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله بسیفه ثمّ قال الثالثۀ بل و اللّه کمن استشهد مع
رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله فی فسطاطه و فیکم آیۀ من کتاب اللّه قلت و ايّ آیۀ جعلت فداك قال قول اللّه: وَ الَّذِینَ آمَنُوا
707 یعنی - قرآن- 600 - .« بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِندَ رَبِّهِم ثمّ قال صرتم و اللّه صادقین شهداء عند ربّکم
کسیکه از شما باین امر [یعنی تشیّع] عرفان یافته باشد و منتظر قائم ما و فرج باشد و خیر را در آن بداند مانند کسی است بخدا
سوگند که بشمشیر خود با قائم آل محمّد صلّی اللّه علیه و آله جهاد کرده باشد پس از آن فرمود بلکه بخدا قسم مانند کسی
است که با رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله با شمشیر خود جهاد کرده باشد باز [ صفحه 202 ] بار سوّم فرمود بخدا قسم مانند
کسی است که با رسول خدا در خیمه او شهادت یافته باشد و در باره شما آیهاي از کتاب خدا هست- عرض کردم فدایت
شوم کدام آیه است! فرمود آنجا که خدا فرماید- و کسانیکه ایمان بخدا و فرستادگانش آوردند آنان بسیار راستگویاناند و
در نزد پروردگارشان گواهانند سپس فرمود بخدا سوگند شما راستگویان و نزد پروردگارتان شهیدانید]- و بقولی- وَ الشُّهَداءُ
عِندَ رَبِّهِم- از ما قبل خود جداست و جمله مستأنف و تازه شروع است و مراد بشهداء انبیاء هستند که شاهدان نسبت بامّتها در
نزد پروردگارشان هستند که بسود و زیان آنها گواهی میدهند و اینکه قول إبن عباس و مسروق و مقاتل بن حیان است و فرّاء
و زجاج هم آنرا اختیار کردهاند- و بقول دیگر از مقاتل بن سلیمان- مقصود از شهداء کسانی هستند که در جهاد در راه خدا
20 - بدانید [اي طالبان دین] که زندگانی در اینکه دار دنیا بمنزله لعب و لهو 444- شهید شدهاند [از مجمع البیان]. -قرآن- 414
است [یعنی بمنزله بازي است که چون بازي کنان نفس خود را برنج و تعب میاندازید و فایدهاي نمیبرید و خود را بآن
مشغول میدارید و از اعمال سراي دیگر محروم میمانید یعنی لعب آن کاري است که ترا بدنیا راغب کند و لهو آنچه ترا از
فکر و عمل آخرت مشغول نماید و باز دارد. بازیچه ایست طفل فریب اینکه متاع دهر || بیعقل مردمی که بدان مبتلا شوند و
زینتی است [از لباسها و مرکبها و خانها و غیره که خود را بآن آرایش میدهید و دوامی براي آنها نیست] و باز اینکه زندگانی
عبارت از فخریه و مباهات است که بیکدیگر میکنید [ یا بنسب یا بحسب و یا بجاه و مقام که تمامی در معرض فنا و زوال و
جزو اوهامند] و یا بزیادي مال و فرزند [و جمعآوري مال حرام بیکدیگر فخر مینمائید یا بر دوستان خدا تجاوز و تعدّي
میکنید] [و براي هیچیک از آنها بقاء و ثباتی نیست] و یا حیاة دنیا مانند بارانی است که کشاورزان را گیاه آن باعث شگفت
است [یعنی زارعان با اینکه باران تخم بزیر خاك میکنند و بعد میروید] [ صفحه 203 ] سپس خشک میشود و میبینی که زرد
شد و پس از زردي در هم شکسته و خرد و ریز شده از بین میرود] و نتیجه اینکه زندگانی عذاب سخت است در آخرت [براي
دشمنان خدا و کسانیکه دنیا را طلب کرده و در آن فرو رفتند] و آمرزش از جانب خداي و رضاي اوست [براي دوستان خدا و
اهل طاعت او که دل بدنیا نبسته و بفکر آخرت بودند] و بدانید که زندگانی در دار دنیا جز تمتّع و بهره برداري فریبنده و لذّت
دروغینی بیش نیست [براي کسیکه فریب آنرا بخورد و براي آخرت خود کاري نکند]- [خلاصه: یعنی بدانید که در اندك
زمانی آن بازي بر طرف شود و لهو و فرح بغمّ و ترح مبدّل گردد، امنیتها از هم فرو ریزد و تفاخر و تکاثر چون شراره آتش
نابود شود]. علیّ عمار گوید: بر دنیا اندوهناك مشو که دنیا عبارت از شش چیز است [مطعوم یعنی خوراکی- مشروب- یعنی
نوشیدنی. ملبوس یعنی پوشیدنی- مشموم یعنی بوئیدنی- مرکوب- یعنی سوار شدنی- منکوح یعنی همخوابه شدنی] و امّا
نیکوترین و شیرینترین خوراکیها عسل است که آب دهان مگسی است- و بهترین و سر آمد نوشیدنیها آب است که جمیع
جانوران در آن برابراند و براي همگان یکیست و بهترین پوشیدنیها حریر است که رشته کرمی است و بهترین بوئیدنیها مشک
است که خون آهوئی است و سر آمد سوار شدنیها اسب است که بر آن مردان کشته میشوند و بزرگترین منکوح زنانند که
مبالی در مبالند]. و در حدیث آمده است که. [ما لی و للدنیا انّما مثلی و مثل الدنیا کمثل راکب قام فی ظلّ شجرة فی یوم
صائف ثمّ راح و ترکها یعنی مرا با دنیا چکار همانا مثل من و مثل دنیا بسان مثل سواري است که در روز بسیار گرمی در زیر
سایه درختی بایستد سپس برود و آن درخت را واگذارد] بدیهی است آنچه در [ صفحه 204 ] باره دنیا گفته شود مقصود
دنیاي مذموم است که آدمی در دار دنیا همّ خود را عیش فقط در اینکه سرا قرار دهد و از ممرّ غیر مشروع تحصیل دارائی کند
و براه نامشروع خرج کند و ابدا بیاد آخرت نباشد تا بمیرد و براي آن سرا ذخیرهاي نکرده باشد و الّا دنیا بفرمایش مولا علیه
السّلام محل تجارت اولیاء است]. اي طالب دنیا تو بسی مغروري || وي مائل عقبی تو یکی مزدوري وي آنکه ز میل هر دو
عالم دوري || تو طالب نور بلکه عین نوري
[ [سوره الحدید [ 57 ]: آیات 21 تا 25
اشاره
سابِقُوا إِلی مَغفِرَةٍ مِن رَبِّکُم وَ جَنَّۀٍ عَرضُ ها کَعَرضِ السَّماءِ وَ الَأرضِ أُعِدَّت لِلَّذِینَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ ذلِکَ فَضلُ اللّهِ یُؤتِیهِ مَن
یَشاءُ وَ اللّهُ ذُو الفَضلِ العَظِیمِ [ 21 ] ما أَصابَ مِن مُصِ یبَۀٍ فِی الَأرضِ وَ لا فِی أَنفُسِکُم إِلاّ فِی کِتابٍ مِن قَبلِ أَن نَبرَأَها إِنَّ ذلِکَ
عَلَی اللّهِ یَسِیرٌ [ 22 ] لِکَیلا تَأسَوا عَلی ما فاتَکُم وَ لا تَفرَحُوا بِما آتاکُم وَ اللّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ مُختالٍ فَخُورٍ [ 23 ] الَّذِینَ یَبخَلُونَ وَ
یَأمُرُونَ النّاسَ بِالبُخلِ وَ مَن یَتَوَلَّ فَإِنَّ اللّهَ هُوَ الغَنِیُّ الحَمِیدُ [ 24 ] لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّناتِ وَ أَنزَلنا مَعَهُمُ الکِتابَ وَ المِیزانَ لِیَقُومَ
النّاسُ بِالقِسطِ وَ أَنزَلنَا الحَدِیدَ فِیهِ بَأسٌ شَدِیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنّاسِ وَ لِیَعلَمَ اللّهُ مَن یَنصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالغَیبِ إِنَّ اللّهَ قَوِيٌّ عَزِیزٌ [ 25 ] -قرآن-
الفضل و الافضال و التفضل واحد و هو النفع الّذي کان للقادر ان یفعله بغیره و له ان لا یفعله « فَضلُ اللّهِ » [ 899-1 [ صفحه 205
اي لکیلا تحزنوا « لِکَیلا تَأسَوا » اي من قبل ان نخلقها اي انّها موجودة فی علم اللّه « أَن نَبرَأَها » اي فی اللوح المحفوظ « فِی کِتابٍ »
اي بالآیات « بِالبَیِّناتِ » اي المحمود « الحَمِیدُ » اي و من یعرض « وَ مَن یَتَوَلَّ » اي معجب بنفسه « مُختالٍ » أسی یاسی أسیّ اي حزن
قال اهل المعانی اي انشأناه و احدثناه کقوله و انزل لکم من الانعام [مجمع]. - « وَ أَنزَلنَا الحَدِیدَ » اي بالعدل « بِالقِسطِ » الواضحات
-382- 353 -قرآن- 371 - 315 -قرآن- 333 - 261 -قرآن- 305 - 183 -قرآن- 244 - 142 -قرآن- 167 - 17 -قرآن- 128 - قرآن- 1
483- 446 -قرآن- 459 - 411 -قرآن- 435 - قرآن- 395
تفسیر معانی:
اشاره
-21 پیشی گیرید و سبقت جوئید [بآنچه موجب رستگاري در آخرت است و] بآمرزش پروردگار خودتان [یعنی بتوبه یا بسوي
پیغمبر رحمت که وسیله مغفرت است] و مسابقه کنید بسوي بهشتی که پهناي آن مانند پهناي آسمان و زمین است و براي
کسانیکه بخدا و پیمبرانش ایمان آوردهاند ذخیره و مهیا گردیده است. اینکه وعده مغفرت و بهشت بخشش و عطاي خداوندي
است [که از راه تف ّ ض ل و احسان] بهر کس بخواهد میدهد و خداوند صاحب عطاء و بخشش عظیم است [که ما فوق آن
بخششی نیست]. - در اینکه چرا خداوند عرض یعنی پهناي بهشت را ذکر فرموده و از طول آن اشارهاي نفرموده است وجوهی
ذکر کردهاند یکی آنکه عظمت عرض دلالت بر عظمت طول دارد. دیگر آنکه طول ممکن است بدون عرض باشد ولی
[ عرض ممکن نیست بدون طول باشد. سوّم آنکه مراد عرض آنستکه مانند عرض آسمانها و زمین است و طول [ صفحه 206
آنرا جز خدا کسی بآن دانا نیست. و امّا فضل- یعنی جزاي دائم باقی را در مقابل قلیل فانی میدهد و اگر جزاء و پاداش را بقدر
استحقاق از اعمال میداد عدل بود لکن او تفضّل میفرماید و زیاده بر مقدار مستحق عطا مینماید. و بقول دیگر معناي فضل
آنستکه احدي بخیر دنیا و آخرت نایل نمیشود مگر بفضل خدا چه اگر خداي سبحانه ما را دعوت بطاعت نمینمود و راه را
براي ما روشن نمیفرمود و ما را بعمل صالح توفیق نمیداد ما هدایت نمیشدیم و تمام اینها از فضل خداست و بعلاوه خداي
تعالی تفضل فرموده و اسباب طاعت را از تمکین و الطاف و کمال عقل و عرض تکلیف که خود آن نیز سبب رسیدن بثواب
است براي ما مهیّا فرموده است- و عدلیّون گفتهاند اگر خداوند براي بندگان خود بطاعتشان اقتصار میفرمود بهمان احساناتی
که قبلا بآنها فرموده است عدل بود و لذا ثواب و بهشت که مزد طاعات قرار داده است فضل است و در اینکه آیه امید بزرگی
براي مؤمنان است زیرا بهشت را معدّ و مهیّاي براي مؤمنان نام برده و با ایمان چیز دیگري ذکر نفرموده است [از مجمع]. چو
روئی بخدمت نهی بر زمین || خدا را ثنا گوي و خود را مبین امیدي که دارم بفضل خداست || که بر سعی خود تکیه کردن
خطاست همین اعتمادم بیاري حق || امیدم بآمرزگاري حق 22 - مصیبتی نمیرسد در زمین [مانند خشکسالی و نروئیدن گیاه و
کاهش میوهها و نیامدن باران و آفات زراعت و غیره] و نه در نفوس شما [مانند امراض و مرگ و میر اولاد و بستگان و
دوستان و غیره] یعنی واردات و مصیباتی در جهان و براي آدمیان پیش آمد نمیکند مگر اینکه در لوح محفوظ و در علم
خداوندي ثبت است پیش از آنکه آن نفوس و زمین را خلق کنیم [تا براي فرشتگان رهنما باشد که خداوند لذاته عالم بحقایق
23 - [اینکه [ اشیاء است] اینکه کار [یعنی ثبت کردن تمام با کثرت آنها] بر خدا آسان است و دشوار نیست. [ صفحه 207
خبریکه بشما میدهیم و بشما میگوئیم که تمام قبلا در کتاب و لوح محفوظ ثبت شده است] براي اینست که شما از آنچه از
نعمتهاي دنیا از دست شما میرود و بهرههائی که از شما فوت میشود اندوهگین و محزون نشوید و بآنچه خدا بشما عطا میکند
فرحناك و مسرور نگردید [و مغرور بمال و خود پسند نشوید] و بدانید که خداوند هر شخص خود پسند متکبري را که بواسطه
نعم دنیوي بمردم فخر و مباهات کند دوست نمیدارد. موعظه- کاشفی گوید: اخبار است بمعنی نهی یعنی از ادبار دنیا ملول و
از اقبال آن مسرور مشوید که نه آنرا قراري است و نه اینرا اعتباري. گر دست دهد کراي شادي نکند || ور فوت شود نیز
نیرزد بغمی و چه زیبا گفتهاند: مال ار بتو رو نهد مشو شاد از آن || ور فوت شود مشو بفریاد از آن پندي است پسندیده بکن
یاد از آن || تا دنیی و دینت شود آباد از آن [از روح البیان] و در مجمع البیان گوید: آنچه از اینکه آیه موجب نفی اندوه و
سرور هر دو میباشد آنستکه انسان چون بداند که آنچه از او فوت گشته خداوند ضامن عوض او در آخرت است میسزد که
محزون نباشد و چون بداند که آنچه بآن از نعم نایل گشته است مکلّف بشکرانه آن و تادیه حقوق واجبه آن است میسزد که
فرحناك نباشد و نیز چون بداند که چیزي از آن باقی ماندنی نیست سزاوار است که اهتمامی براي آن نداشته باشد و همّ خود
را مصروف به آخرت گرداند که آنچه در آنجاست دائمی و فانی نشدنی است- و در اینکه آیه بچهار چیز اشاره شده است.
اول- حسن اخلاق- زیرا هر کس که وجود و عدم یعنی بود و نبود دنیا در نزدش برابر باشد حسد نمیورزد و با خلق دشمنی
نمیکند و در دهش بخل نمینماید و اینها تمام اسباب بدي اخلاق است و از نتایج دوستی دنیاست- [ صفحه 208 ] دوّم-
وقتی ببود دنیا مسرور نشد و به نبودش محزون نگشت دنیا در نزدش حقیر و بیمقدار خواهد بود. سوّم- آخرت در نزدش
بزرگ خواهد گشت، چون در آنجا بثواب دائم خالص از شوائب نایل خواهد شد. چهارم- فخریّه او بخدا خواهد بود نه
باسباب دنیوي. و از حضرت علی بن الحسین علیهما السّلام مروي است که مردي بخدمتش آمد و عرض کرد زهد چیست
جواب فرمود زهد ده جزء است و اعلی درجه زهد ادنی درجه ورع است و اعلی درجه ورع ادنی درجه یقین است و اعلی
درجه یقین ادنی درجه رضا است و تمام زهد در یک آیه از کتاب خداست که فرمود [لِکَیلا تَأسَوا عَلی ما فاتَکُم وَ لا تَفرَحُوا
373 بوذرجمهر حکیم را گفتند: اي حکیم از چیست که تو نه بر تلف شده محزون میشوي و نه براي - بِما آتاکُم]. -قرآن- 309
بدست آمده مسرور میگردي: گفت تلف شده بگریه تلافی نمیشود و بدست آمده با سرور دوام نمییابد [الفائت لا یتلافی
بالعبرة و الاتی لا یستدام بالحبرة]. از عبد اللّه بن مسعود رض مروي است که گفت: دیروز جرقّه آتشی بود که آنچه باید
بسوزاند سوزانید و آنچه باید باقی بگذارد باقی گذاشت دوستتر دارم از اینکه بچیزي که هست بگویم کاش نبود یا بچیزي
که نبود بگویم کاش بود. 24 - [مختال فخور] کسانی هستند که بخل میکنند [یعنی مال خود را نگاه میدارند و در راهی که
خدا امر کرده و واجب فرموده است انفاق نمیکنند] و مردم را هم امر بخل و امساك مال میکنند و هر کس اعراض کند و
دوري جوید [از انفاق مال و خرج در راه خدا] همانا خداوند بینیاز [از او و طاعت او و صدقه و انفاق اوست] و پسندیده در
[ ذات و جمیع صفات و افعال خود میباشد [نه اقبال بنده باو سودي میدهد و نه ادبار بنده باو زیانی میرساند]. [ صفحه 209
فرمودند چهار طایفهاند که بوي بهشت نمیشنوند و حال آنکه بوي بهشت تا پانصد سال راه میرود و آنها بخیل و منّت گذار و
مدمن خمر و عاق والدین میباشند. 25 - و حقّا که ما فرستادیم فرستادگان خودمان را با دلایل و معجزات و آیات واضحات و
فرود آوردیم با آنها کتاب [یعنی نوشتهاي که متضمّن احکام و ما یحتاج خلق از حلال و حرام باشد مانند توراة و انجیل و
فرقان] و با آنها نازل کردیم میزان [یعنی ترازو که با آن بسنجند] تا مردم در معاملات با یکدیگر عدالت را بر پا دارند و ایفاء
حق کنند و کسی با کسی ظلم نکند و انشاء و ایجاد کردیم آهن را که در آن نیروي سختی است [که هم بکار کارزار و دفع
دشمن آید و از آن اسلحه و آلات جنگ بسازند و هم بکار حفظ خویشتن آید و از آن خود و زره و جوشن تهیّه نمایند و
امروز تفنگ و توپ و تانگ و غیره آماده کنند] و هم آهن را منافع و سودهاي بسیار براي مردم است [که در صنایع سبک و
سنگین از هر حیث بکار برند] و تا اینکه خدا بداند چه کسی او را و پیمبرانش را یاري میکند و در معیّت آنها جهاد میکند و
اینکه نصرت و جهاد بغیب باشد [یعنی موکول بمعاینه و مشاهده بچشم نباشد بلکه بعلمی باشد که با استدلال بدست آید و
نظري باشد که بیمشاهده با بصر حاصل آید] زیرا خدا نیرومند است [براي انتقام از دشمنان خود] و بر امر خود غالب است [و
محتاج بیاري غیر نیست و اینکه بندگان را امر بجهاد فرموده است براي اینست که سود آن عاید خودشان شود و مستوجب
ثواب و اطاعت مولی شوند]. امام غزالی ره گوید: آیا گمان میبري که میزان توأم با کتاب [در آیه مبارکه] ترازوي سنجش
گندم و جو یا طلا و نقره است یا به وهم توقپان کشش [فلان و فلان] است چه گمان دوري و چه بهتان بزرگی از خدا بترس و
در تأویل راه ستم مپیماي و یقین بدان که اینکه میزان میزان معرفت خداست و میزان شناسائی ملائکه و کتب و پیمبران
خداست تا کیفیّت وزن با آن را از [ صفحه 210 ] پیمبران بیاموزند چنانکه از ملائکه آموختهاند و خدا معلّم اوّل و جبرائیل
معلّم دوّم و رسول معلّم سوّم و خلق تماما از رسول میآموزند و سواي آن راهی براي معرفت نیست [انتهی کلام غزالی].
چنانکه در جاي دیگر فرموده است: اللّه الّذي انزل الکتاب بالحق و المیزان و نیز فرموده است: [شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلّا هُوَ وَ
المَلائِکَ ۀُ وَ أُولُوا العِلمِ قائِماً بِالقِسطِ] و [در روح البیان در دنبال اینکه آیه گوید]: قائما بالقسط یعنی حاکما بالعدل او مقیما
204 پس چون خداوند قائم بعدل است بر بندگان نیز واجب است که اقامه عدل کنند و - بالعدل فی جمیع اموره. -قرآن- 105
حقیقۀ عدل را بر پا نخواهند داشت مگر بعد از علم و معرفت کامل و آن معرفت خداست پس میزان کلّی معرفت او است و ما
[ سواي آن همه امور مبنی بر آن است و بآن سنجیده میشود [پایان ترجمه نقل از روح البیان]. [ صفحه 211
[ [سوره الحدید [ 57 ]: آیات 26 تا 29
اشاره
وَ لَقَد أَرسَلنا نُوحاً وَ إِبراهِیمَ وَ جَعَلنا فِی ذُرِّیَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَ الکِتابَ فَمِنهُم مُهتَدٍ وَ کَثِیرٌ مِنهُم فاسِقُونَ [ 26 ] ثُمَّ قَفَّینا عَلی آثارِهِم
بِرُسُلِنا وَ قَفَّینا بِعِیسَ ی ابنِ مَریَمَ وَ آتَیناهُ الإِنجِیلَ وَ جَعَلنا فِی قُلُوبِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ رَأفَۀً وَ رَحمَۀً وَ رَهبانِیَّۀً ابتَدَعُوها ما کَتَبناها عَلَیهِم
إِلاَّ ابتِغاءَ رِضوانِ اللّهِ فَما رَعَوها حَقَّ رِعایَتِها فَآتَینَا الَّذِینَ آمَنُوا مِنهُم أَجرَهُم وَ کَثِیرٌ مِنهُم فاسِقُونَ [ 27 ] یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا
اللّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤتِکُم کِفلَینِ مِن رَحمَتِهِ وَ یَجعَل لَکُم نُوراً تَمشُونَ بِهِ وَ یَغفِر لَکُم وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ [ 28 ] لِئَلّا یَعلَمَ أَهلُ
ثُمَّ » 900- الکِتابِ أَلاّ یَقدِرُونَ عَلی شَیءٍ مِن فَضلِ اللّهِ وَ أَنَّ الفَضلَ بِیَدِ اللّهِ یُؤتِیهِ مَن یَشاءُ وَ اللّهُ ذُو الفَضلِ العَظِیمِ [ 29 ] -قرآن- 1
اصلها من الرهبۀ و هی الخوف الّا « رَهبانِیَّۀً » اي ثمّ أتبعنا رسولا برسول و التقفیۀ جعل الشیء فی اثر شیء علی الاستمرار فیه « قَفَّینا
الابتداع ابتداء امر لم یحتذ فیه علی « ابتَدَعُوها » انّها عبادة مختصّۀ بالنصاري لقول النّبیّ صلّی اللّه علیه و آله لا رهبانیۀ فی الاسلام
اي نصیبین. « کِفلَینِ » اي خارجون عن حدود الدین، فسق: خرج « فاسِقُونَ » مثال و منه البدعۀ إذ هی احداث امر علی خلاف السنۀ
لا « لِئَلّا یَعلَمَ » 435 و الکفل النصیب و الحظ - 382 -قرآن- 424 - 268 -قرآن- 370 - 120 -قرآن- 255 - 18 -قرآن- 106 - -قرآن- 1
108- 42 -قرآن- 76 - اي ان لا ینالون شیئا ممّا ذکر من فضله. -قرآن- 24 « أَلّا یَقدِرُونَ عَلی شَیءٍ » فی لئلا زائدة اي لیعلموا
تفسیر معانی:
اشاره
-26 و بحق سوگند که ما رسالت دادیم و بپیمبري فرستادیم نوح و ابراهیم را [که ابو الانبیاء یعنی پدران پیمبران هستند] و
پیامبري را در ذریه و نسل آندو قرار دادیم و کتاب را بر آنها نازل و وحی نمودیم و پس از ذریّه و نسل آنها [که انبیاء بر آنها
آمدند] هدایت بحقّ شدند [یعنی بکتاب و نبیّ زمان ایمان آوردند و بر آن ثابت ماندند] و بسیاري از آنها از طریق حقّ و
صراط مستقیم خارج شدند و یا گمراه ماندند. 27 - سپس دنبال کردیم بر آثار آنها [یعنی نوح و ابراهیم و انبیاء پس از آنها]
بعیسی بن مریم [یعنی آخرین آنها که یکی پس از دیگري برسالت فرستادیم عیسی علیه السّلام بود] و باو کتاب انجیل را عطا
نمودیم و در دلهاي پیروان [ صفحه 212 ] دین او [یعنی حواریّین و پیروان عیسی] مهربانی و رقّت قلب قرار دادیم [که نسبت
بنوح شفقت و ترحّم اعمال مینمودند] و رهبانیّت را [یعنی عبادتی که معنی رهبت و خشیت از آن ظاهر باشد خواه در کنیسه و
کلیسا و خواه دور شدن از اجتماع یا غیر آن و رفتن در غارها و قلل جبال و صحراها] خود آن پیروان مسیح ابداع و اختراع
کردند [و بر خود بنذر و عهد هموار نمودند] و ما اینکه رهبانیّت را بر آنها واجب نکرده بودیم و جزو فرایض و احکام دین
آنها قرار ندادهایم بلکه آنها اینکه ابتداع را نکردند مگر براي طلب خشنودي خدا ولی آنها رعایت نکردند و حق رعایت
رهبانیّت را بجاي نیاوردند [مگر عدّهاي که برسول امی موعود عیسی علیه السّلام ایمان آوردند] بنابرین آنانکه از آن رهبانان
ایمان آوردند پاداش آنها را دادیم و بسیاري آنها از دین خدا خارج ماندند و ایمان نیاوردند. گفتهاند که رهبانیّتی که ابتداع
کردند ملحق شدن مسیحیان بصحراها و کوهها بوده و در خبري از رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است که کسانیکه بعد
از آنها بودند حقّ رهبانیّت را رعایت نکردند و آن تکذیبی بود که به محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نمودند و اینکه قول از
إبن عباس ره است. و نیز گفتهاند رهبانیت انقطاع از مردم براي انفراد بعبادتی بود که ما بر آنها فرض کرده بودیم و زجّاج
گفته است تقدیر آیه اینکه است که ما واجب نکردیم بر آنها آنچه را واجب کردیم مگر براي طلب خشنودي خدا و طلب
رضاي خدا پیروي اوامر اوست. و قول دیگر که در تفسیر آمده آنست که مسیحیان از ملوك زمان صدماتی میدیدند که بر
آنها شکیبائی نداشتند و لذا صومعههائی در بیرون شهرها اختیار کردند و چون بر خود اینکه تطوّع را الزام کردند و داخل آن
شدند ملزم گشتند که آنرا باتمام برسانند چنانکه اگر آدمی روزهاي بر خود حتم کند که بر او واجب نباشد ملزم میشود که
دو صورت ممکن است یکی آنکه در آنچه بر خود الزام « فَما رَعَوها حَقَّ رِعایَتِها » آنرا باتمام برساند. [ صفحه 213 ] و امّا در
کرده بودند تقصیر کردند و باتمام نرسانیدند و دیگر که قول بهتري است آنکه چون پیغمبر خاتم صلّی اللّه علیه و آله مبعوث
45 و روایتی - گشت باو ایمان نیاوردند و ترك طاعت خدا کردند و حق رعایت اینکه رهبانیّت را بجاي نیاوردند. -قرآن- 13
که از إبن مسعود رسیده است مؤیّد اینکه قول است که گفت: [بر حماري ردیف رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم سوار
بودم فرمود اي پسر ام عبد آیا میدانی که بنی اسرائیل از کجا رهبانیّت را احداث کردند! عرض کردم خدا و رسولش داناترند
فرمود جبابره یعنی ملوك ستمکار بر آنها بعد از عیسی غلبه کردند و بمعاصی خدا پرداختند و اهل ایمان بخشم آمدند و با
آنها بقتال پرداختند و سه مرتبه اهل ایمان فراري شدند و از آنها جز اندکی باقی نماند و آنها گفتند که اگر ما آشکار شویم
در برابر اینکه جباران ما را از بین میبرند و براي دین احدي نمیماند که دعوت کند پس بیائید پراکنده شویم تا خداوند پیمبري
را که عیسی بما وعده کرده است [یعنی محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم] مبعوث شود و لذا در مغارههاي کوهها پراکنده
شدند و احداث رهبانیّت نمودند و لذا بعضی از آنها دین خود را نگاهداشت و بعضی دیگر کافر شدند و بعد حضرت اینکه
آیه را تلاوت فرمود [وَ رَهبانِیَّۀً ابتَدَعُوها ما کَتَبناها عَلَیهِم ... الی آخر] سپس فرمود اي پسر امّ عبد آیا میدانی رهبانیّت امّت من
962 و - چیست! عرض کردم خدا و رسولش داناتراند فرمود [هجرت و جهاد و نماز و روزه و حجّ و عمره است]. -قرآن- 911
باز از إبن مسعود مروي است که گفت: بر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله داخل گشتم فرمود اي إبن مسعود کسانیکه قبل از
شما بودند اختلاف کردند و هفتاد و دو فرقه شدند که دوتاي آنها در نجات و سایرین هلاك گشتند- فرقهاي بر دین عیسی با
شاهان زمان قتال کردند و فرقه دیگر طاقت برابري با شاهان نداشتند تا در بین مردم بمانند و آنها را بر دین خدا و دین عیسی
علیه السّلام دعوت کنند لذا بسیاحت در شهرها پرداختند و رهبانیت اختیار کردند و آنها هستند که خدا [ صفحه 214 ] در باره
سپس پیمبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود هر کس بمن ایمان آورد و مرا تصدیق « وَ رَهبانِیَّۀً ابتَدَعُوها ما کَتَبناها عَلَیهِم » آنها فرمود
و پیروي کرد حق رعایت رهبانیت را بجاي آورده است و هر کس بمن ایمان نیاورد در زمره هالکان است [نقل و ترجمه از
77 و در روح البیان گوید: بعضی از صحابه رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را خوف و خشیت - مجمع البیان]. -قرآن- 25
بحدّي رسید که بعضی خواستند از زنان کناره کرده و بعض دیگر در قلل کوهها اقامت کنند و برخی ترك خوراك و شرب
نمایند و بعض دیگر غیر اینها، آنحضرت آنها را نهی نمود و فرمود لا رهبانیۀ فی الاسلام رهبان شدن در اسلام نیست و
فرموده: [رهبانیّت امّت من در مسجد است] یعنی متعبّدان امّت من طریقه نصاري پیش نمیگیرند بلکه در مساجد اعتکاف
میکنند و بقلل جبال نمیروند- و در باره روزه وصال فرمود [من بهیئت شما نیستم شب میخوابم و غذا میخورم و آب مینوشم].
و در مثنوي گوید: هین مکن خود را خصی رهبان مشو || ز آنکه عفت هست شهوت را گرو بیهوا نهی از هوي ممکن نبود
|| غازهاي بر مردگان نتوان نمود پس کلوا از بهر دام شهوت است || بعد از آن لا تسرفوا آن عفت است چونکه رنج صبر
نبود مر ترا || شرط نبود پس فرو ناید جزا حبّذا آن شرط و شادا آن جزا || آن جزاي دلنواز جان فزا 28 - اي کسانیکه اعتراف
بتوحید خداوند کردهاید و بنبوّت موسی و عیسی علیه السّلام تصدیق نمودهاید از خدا بپرهیزید و برسول او [محمّد] ایمان
بیاورید که خداوند بشما دو حظّ و دو نصیب از رحمت خود عطا خواهد فرمود [یکی براي ایمانتان بپیمبران پیشین و دیگري
براي ایمانتان بمحمّد صلّی اللّه علیه و آله] و براي شما نوري قرار میدهد که بوسیله آن راه میروید [یعنی هدایتی مییابید که در
صراط بآن نور هدایت نخواهید لغزید. [ صفحه 215 ] و بقولی آن نور قرآن است که در آن هر گونه دلایلی براي حقیقت و
بیانی براي هر خیر است و بوسیله آن آدمی استحقاق روشنی را پیدا میکند که روز رستاخیز با آن راه میرود] و شما را
میآمرزد [یعنی گناهان شما را پرده پوشی میکند] و خداوند آمرزنده مهربان است. حدیث: از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله
مروي است که فرمود هر کس را کنیزي باشد و او را خوب تعلیم دهد و خوب تربیت کند و بعد آزادش کند و پس از آزادي
با او ازدواج کند خداوند باو دو اجر میدهد- و همچنین هر مردي از اهل کتاب که ایمان بپیمبر خود داشته باشد و ایمان
بمحمّد صلّی اللّه علیه و آله نیز بیاورد براي او هم دو اجر است- و همچنین هر مملوك [یعنی غلام و کنیزي] که اداي حق خدا
و حق مولاي خود را بکند و خیر خواه آقاي خود باشد نیز دو اجر خواهد داشت. 29 - تا بدانند اهل کتاب [یعنی آنها که اسلام
نیاوردهاند و به مؤمنین اهل کتاب حسد بردند] که آنها را قدرت و دسترسی بفضل خدا نیست و چیزي از آنچه ذکر کردیم
کفلین و نور و مغفرت باشد] نصیب آنها نخواهد شد و بدانند که فضل [یعنی افزونی ثواب و جزاء] بدست خداست و بهر کس
بخواهد آنرا عطا میفرماید و بدانند که خداوند صاحب فضل عظیم است [یعنی نعمتی که شامل حال خواص و عوام است].
فیض کرم رساندهاي از شرق تا بغرب || خوان نعم نهادهاي از قاف تا بقاف هستند بیش و کم ز نوال تو بهرهمند || دارند
نیک و بد بعطاء تو اعتراف - مفسّرین گفتهاند [لا] در [لئلّا] زاید است و معنی [لیعلم] است بهمین جهت [لیعلم و لکی یعلم و
لا یعلم] نیز قرائت شده است و همچنین [ان] در [أَلّا یَقدِرُونَ] مخفّف [أنّ] ثقیله است و [معناي جمله آیه اینکه میباشد]
[لیعلمون انّهم لا ینالون شیئا مما ذکر من فضله من کفلین و النور و المغفرة و لا یتمکّنون من نیله حیث لم یأتوا بشرطه الّذي هو
187 [ صفحه 216 ] و در مجمع البیان میفرماید: گفتهاند مراد - الایمان برسوله- و ان الفضل بید اللّه- [روح البیان]. -قرآن- 168
از فضل خدا در اینکه آیه نبوّت است یعنی قدرت ندارند بر نبوّت انبیاء و نه بر منصرف ساختن آن از کسیکه مشیئت
خداوندي تعلّق گرفته باشد که او را مخصوص بنبوّت گرداند و لذا نتوانند از محمّد صلّی اللّه علیه و آله آنرا گرفته و بکسی
که مایلند بدهند بلکه نبوت بدست خداست بهر کس بخواهد عطا میفرماید و بکسی که سزاوار آنست و میداند که شایسته
است و صلاحیت آنرا دارد میدهد. [انتهی]